باران

ساخت وبلاگ

اشک های ابر به باران نیروی آوازخواندن داد

لالایی باران جنگل را به خواب برد

و دریا را بیدار کرد

ماهی ها نیز به پرواز درآمدند

قارچ های غربت جنگل را فرا گرفت

قلبم می تپید

زیرا قلب من هم بارانی بود

ماهی ها در قلب من نیز پرواز می کردند

چکمه های پلاستیکی ام پر از آب بود

سرم را از زیر چتر بیرون آوردم تا باران گونه هایم را خیس کند

برگی روی دستانم افتاد،زرد و نارنجی بود

و پر از احساس


سارا احمدخانی-مرکز رامسر

نشست ادبی باران...
ما را در سایت نشست ادبی باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabikara بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 20:35